رمان بوک | دانلود رمان | رمان



رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم .

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت . توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد . عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها


رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم . مااامااان . مامان کجایی ؟

جانم . گیسیا جان تو آشپزخونه ام . مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند


رمان بادیگارد اجباری
رمان بادیگارد اجباری

دانلود رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

رمان من درمورد یی آقای پلیس مغرور و خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما را به دلایلى مجبور می شود بادیگارد این خانم نویسنده بشود و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیس مجبور به کارایی می کند که آقای پلیس تصورش وحشتناک .

خلاصه رمان بادیگارد اجباری

اه لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت رو برم آخه خیر سرم سرگردم!

حالا برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده چون کاراش خیلی خوبه و شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام!

صدای در بلند شد . بفرمایید . سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت!

با سر بهش اشاره کردم که چکار داری . سروان رضوی . جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون منتظرتون هستن!

عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه گفت : اجازه ی مرخصی میدید قربان .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد اجباری


رمان تب داغ گناه
رمان تب داغ گناه

دانلود رمان عاشقانه تب داغ گناه ( هوس ) اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرمین پسر زیبا و مغروری که اومده تا انتقام بگیره انتقام گذشته ی تلخی که مردی برای او و خانواده اش رقم زده ، تاوان گناهی که درگذشته رخ داده رو چه کسی باید بده دختری بی گناه که از هیچ چیز خبر نداره ، دل من به شدت شور میزد تو وجودم غوغایی به پا بود آخه تا کنون از این کارا انجام نشده است بودم بود خط قرمزهایی که در فراز خودم بودو زیر پا میذاشتم حسهای متفاوت با وجدانم در افتاده بودن یکی در وجودم می گوید: »چرا عومدی احمق اگر دوست داری چی؟ برگرد تا دیر نشده "اگر مامان و بابا فهمیدن .

خلاصه رمان تب داغ گناه

آرمین . دست سردمو که رو سنگ سرد قبرش گذاشتم انگار قلبم هم سرد شد از همه دنیا از عشق ،عشق مادر فرزندی عشق به زندگی ، از عاشق شدن!
نخواستم گریه کنم . عصبانی بودم از دست تموم دنیا از اینکه انقدر ضعیف بود که نتونست تحمل کنه و منو تنها گذاشت از اینکه باز هم کنار عشق خائنش به خاک سپرده شده!

از اینکه هر دو از وجود من بودن ولی یکی رو از اعماق قلب دوست دارمو یکی رواز اعماق قلب بهش حس نفرت داشتم!

چشم به اون چشمای آبی افسونگرش دوختم با اون موهای مشکی پریشونش که حتی تو این عکس ،بعد مردنشم همچنان سحر میکنن چرا عاشق این زن شدی ؟ که تو رو ازمن بگیره ؟ که منو به این دنیای لعنتی بیاره .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تب داغ گناه


رمان زندگی شویی
رمان زندگی شویی

دانلود رمان زندگی شویی اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

نورسا دختر جوانی است که بر اساس دلایلی که در سن کودکی به او رسیدگی کرد،آریان از نورسا مانند خواهرش کوچکتر مراقبت می کند تا به مرور عاشق نورسا تازه نوجوانان، این عشق آغاز می شود فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو جزیره جداگانه بود، تا نورسا .

خلاصه رمان زندگی شویی

با اون صدای نکره اش برای صدمین بار داد زد . صاف راه برو!

با حرص و عصبانیت و خشم کفش پاشنه بلندمو در آوردم پرت کردم طرفش ، جا خالی نداده بود خورده بود وسط ملاج بی مغزش!

با حرص جیغ زدم . سر من داد نزن معلم دو زاری فهمیدی!

یک و هشتاد و خرده از جاش بلند شد . قدش تقریبا ای بود . هیکل عضلانی و رو فرمی داشت!

یه تیشرت سفید و شلوارک مشکی که مارک ریبوک روش فخر می فروخت هم پاش بود!

با دو تا قدم رسید بهم فکر کرد حالا میترسم عقب میکشم . سینه به سینە هم‎ ایستادیم‎ قبل‎ اینکه ‎دهن ‎باز ‎کنه ‎گفتم :

هان . رم کردی . یوخ بابا چخه گوشت نیست یه پاره استخوونش کردی رفته!

با حرص چشم تو چشمم نگاه میکرد و با دندون قروچه گفت : اتفاقا سگ که میشم به دنبال استخوونم!

اون یکی لنگه کفشمم از پام درآوردم بدون اینکه نگاه از نگاهش بردارم پرت کردم یه گوشه و گفتم :

برو برام بیار . رنگش کبود شد و سر ت داد و گفتم : هان ؟ هان ؟

سگ مگه نشدی . سگا عاشق این بازین . دستشو بلند کرد با سرتقی گفتم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زندگی شویی


رمان ارباب سالار
رمان ارباب سالار

دانلود رمان عاشقانه ارباب سالار اثر leily با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان یک دختره ، دختری که همیشه تنها بوده همانند رمانهای دیگر ، دختر قصه نه نازپرورده است نه سوگلی و با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته ، دختر قصه مغرور نیست اتفاقا خیلی هم مهربونه ، حتی برای اونایی که بهش بد کردن ، اما پسر قص تا دلت بخواد غرور داره ، خودخواهه و از خود راضی ، بالاخره کم کسی نیست که ارباب سالار .

خلاصه رمان ارباب سالار

مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم!

بابا اومده بود . بابا رو خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت دلیل این همه نامهربونیاش نسبت به خودمو
درک نمیکردم!

قبول داشتم بعضی وقتا عصبانیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از
دستم عصبانی بود!

( اقا ) بابای بابا . خدا بیامرز هم همیشه همین جوری بود تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت!

از اتاق که خارج شدم بلند سالم کردم بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان باخوشرویی به سمتم
برگشت .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ارباب سالار


رمان عاشقتم دیوونه
رمان عاشقتم دیوونه

دانلود رمان عاشقانه عاشقتم دیوونه اثر حانیا بصیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

عاشقتم دیوونه راجب دختریه که از طبقه حدودا متوسط جامعه است و پیشه(شغل) مادر پدرش سرایداری است . دیانای داستان رمان ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده هست . اما با وجود اینکه پدر و مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پاهای خودش بایسته که عشق و ماجراهایی مابین دیانا و رادین …

خلاصه رمان عاشقتم دیوونه

با عصبانیت تو پیاده رو راه میرفتم و به خودم فحش می دادم . آخه دختره خر تو باید انقدر به یه مرتیکه غوزمیت رو بدی که تورو بخاطر نیم ساعت تاخیر از کلاس بندازه بیرون ، هان ، پس کجااا رفت این انسانیت ، پس احترام گذاشتن به حقوق دیگران چی شد؟

خاک تو سرت دیانا خاا … دهنمو مثل چی یه متر وا کرده بودم که بگم خاک یهو حرف تو دهنم ماسید ، یه پسرخوشگل از کنارم رد شد . هی وای ، ببینش چه خوشگله این!

هنوز حرفم تموم نشده بود که پام گیر کرد به یه سنگ مزاحم همونطور که رو هوا و زمین معلق بودم به این فکر کردم که وویی الان دستشو دور کمرم حلقه میکنه و منم مثله کوالا بهش می چسبم.

داشتم با خودم خیال بافی می کردم که شپلق همچین با کله خوردم زمین که چشمام داشت از کاسه سرم میزد بیرون . اون پسره هم بلانسبت گاو از کنارم رد شد و رفت.

دورو برو دید زدم ببینم کسی دیدتم ، که دیدم بله ما هیچ جا نخوردیم زمین اومدیم جلو لونه زنبور رو زمین بنر شدیم ، سردر مجتمعی که جلوش خوردم زمین و نگاه کردم:

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عاشقتم دیوونه


رمان خط به خط تا تو
رمان خط به خط تا تو

دانلود رمان عاشقانه خط به خط تا تو اثر نرگس نجمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آرام بود مثل نسیم ، طوفان که شد آرامش تمام خانواده اش به یغما رفت‌ ، او ماند و دو مرد که نمی دانست کدامشان قاتل نفسهای برادر و آسایش خانواده اش است ، مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت ، شد مشکوک ترین مظنون ، وکیل یکی شد و شکاک به دیگری ، ولی سرنوشت همراهش رفت تا خط به خط آنها را بخواند .

خلاصه رمان خط به خط تا تو

پرونده ها وسط دفتر ریخته بود . لب تاب روی زمین افتاده بود و چراغش فلش میزد!

برگه های زونکنها روی زمین پخش شده بود . کشوی پرونده ها بیرون بود و میز کارم یک طرف اتاق افتاده بود . فرش جمع شده بود و تکه تکه پارکتها کنده شده بود!
سر درگم باز هم دور خودم چرخیدم . تمام بدنم میلرزید . دست هایم یخ بسته بود!

صدای لولای در سکوت نیمه شب را شکست و صدای آشنایی در سالن پیچید . خانم مشایخ ؟

سریع از روی پرونده ها رد شدم و وارد سالن انتظار شدم . مبل چپه شده را دور زدم و به ستوان حمیدی نزدیک شدم. سربازی که همراهش بود پشت سرش ایستاد!

شما با صد و ده تماس گرفتید ؟ نمیدید ؟ این وضع آشفته را میدید و سوال میکرد ؟ انگار یادش داده بودند از کجا شروع کند!

با یک پایم تابلویی که روی زمین افتاده بود را کنار زدم و جلو رفتم . بله ، مشاهده میکنید که!

با قدمهای محکم جلو رفت و پشت میز منشی را نگاه کرد . برگشت و به طرف دفتر رفت . در را که باز کرد .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان خط به خط تا تو


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود ترجمه کتاب زبان تخصصی مهندسی پزشکی سیامک نجاریان محبوب فان چت روم شلوغ ایرانیان کتابخانه شهید علم الهدی فولادشهر سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه مــــای آر بــــی تیــ همنوردان دوربین مدار بسته ...من و نور کتابخانه عمومی شهید علی انصاری آیسک عاشقان قهوه